زندگی هدیه خداست به تو، طرز زندگی کردن تو،هدیه توست به خدا *** وقتی چیزی نمیدونی"کلمات رو هدر نده و سکوت کن" و یاد بگیر با دیگ بشین"اما سیاه نشو "همیشه همه رو ببخش" نه بخاطراینکه سزاوار بخشش هستند"بلکه تو خود سزاوار آرامشی" این روزها به لحظه ای رسیده ام که با تمام وجود ملتمسانه سلام یه چند روزی نیستم،اگه خدا بخواد فردا شب میرم مشهد حتما همتونو دعا میکنم،فقط شما هم دعا کنید زیارتم قبول بشه این زیارت بعد از دوسال دوباره قسمتم شد با اینکه قبلا هم رفته بودم اما این دفعه فقط هدفم زیارته و بیشتر از همیشه مشتاقم. انشالله قسمته همتون بشه (شرمنده اگه وقت نکردم بیام جوابای بعضیاتونو بدم،از سفر که برگشتم براتون کامنت میزارم) من نیستم شیطونی نکنیداااا تا هفته ی دیگه خداحافظ همتون خدایا!هیچ کسیو از امید داشتن به خودت تا امید نساز که ناامیدیه دردمند ،دردناک تر از خوده درده ********* زیپه دلتو هی بازو بسته نکن که هرز بشه وقتیم بکشی بالا دیگه بسته نشه و هر رهگذری سرکی بکشه و ********* سکوت تو،گذاشتن سدی در برابر رودیه که از چشمام جاریه با صدای عشق فریاد بزن بزار این سد خراب شه بزار جاری بشه شاید مقصده این رود یه قلبه کویری باشه شایدم قلبه تو ********* دلو به دریا زدن غرق شدنم داره ********* دور افکار خود میچرخم وقتی به تو میرسم، دور افکارم گره میخورم ********* گردگیریه اتاق خاطره های قلبم،عشقو به سرفه انداخت ********* اگرگاهی دانسته یا ندانسته به احساس توخندیدم ویاازروی خودخواهی فقط خودراپسندیدم اگرازدست من درخلوت خود گریه کردی اگربد کردم وهرگزبه روی خودنیاوردی اگرتومهربان بودیو من نامهربان بودم برای دیگران سبزوبرای توخزان بودم اگرزخمی کشیدی گاه گاهی اززبان من اگررنجی کشیدی گاه ازلحن بیان من اگر احساسه سنگیه خودرا روانه پنجره ی قلبه تو کردم اگرمرداب بودمو تو غرقه درمن اگر موج بودیو ومن صخره ی بی تفاوت اگرباد بودمو دل تورا با خود ربودم اگر خواستم از زندانه قلبت بگریزم اگر... اگر عــــــــشقه تورا نادیده گرفتم گناهم راببــــــــــــــــــخش... ...حسِ غریبی است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛ به بازیش میگیریم . هر چه او عاشقتر ، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر ، ما بی رحمتر . تقصیر از ما نیست ؛ تمامی قصه های .....عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند تصویر مجنون بیدل و فرهاد کوه کن نقش های آشنای ذهن ماست یکدیگر را می آزاریم یاد گرفته ایم که معشوق هرچه داغدارتر،عاشق شیداترست و عاشق هرچه خوارتر شود،عشق افسانه ماندگارتری خواهد شد به شهوت، تجربه عشقی سوزان ،آتشی به پا می کنیم و عاشق را در خرمن نامهربانی و بی اعتنایی به مسلخ شعله های سرکش آتش سرمستمان می کند عیشمان مدام و حالمان به کام: هرچه زجرش میدهم،خم به ابرو نمی آورد! هرچه نامهربانم،او پر مهر تر نگاهم میکند مرحبا به من!آفرین به من..! می رانمش،با مهر افزون تری به سوی من باز می گردد خوارش می کنم،او به زیباترین نام ها می خواندم بی وفایی میکنم،صبورانه ستایشم می کند به بندش می کشم،پروازم می دهد !بیچاره ...!چه بیدلانه دلبری ام را خریدار است چه مظلومانه بازیچه بازی ظالمانه ام شده است...؟ بازی میدهیم و به بازی میگیریم آخر چرا اینگونه است اگر نخواستنه داشتنه این رابطه اسمش تنهایی ست پس همان بهتر تنها بمانم تا نه کسی را به بازی بگیرم و نه در آتش آه او به بازی گرفته شوم داره بارون میاد خوب که نگاه کردم. . . هوا که ابری نبود... .اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن...... آخه یکی ازشون کم شده وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنیای پر از درد ، واسه من مثل بهشته
به همین سادگی رفتی بی خدا حافظ عزیزم سهم تو شد روز تازه و سهم من اشک که بریزم به همین سادگی کم شد عمر گلبوته به دستم گله از تو نیست می دونم خودم اینو از تو خواستم به جون ستاره هامون تو عزیز تر از چشامی هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغض صدامی تو رو محض لحظه هامون نشه باورت یه وقتی که دوست ندارم اینو به خدا گفتم به سختی من اگه دوست نداشتم پای غم هات نمی موندم واست این همه ترانه از ته دل نمی خوندم اگه گفتم برو خوبم واسه این بود که می دیدم داری آب می شی می میری اینو از همه شنیدم تو رو محض لحظه هامون که نفس نفس خدا شد از همون لحظه که رفتی روحم از تنم جدا شد تو که تنها نمی مونی من تنها رو دعا کن خاطراتم رو نگاه کن اما دستامو رها کن "میدونم خودم خواستم که نباشی اما اما ... نه هنوزم نمیخوام که باشی فقط به خاطره خودته از خودم میگذرم به خاطره تو شایدم به خاطره خودمه و دارم منت سرت میزارم آره شاید به خاطره خودمه طاقته ذره ذره آب شدنتو بعد از رفتنم ندارم،طاقته نفرینتو،نه تو که نفرین نمیکنی ،طاقته بخششتو ندارم،آخه یه جایی خوندم بدترین انتقام،بخششه ،طاقت ندارم و پلای پشته سرمو برای رسیدن به تو خراب کردم،تا اگه روزی هم یادم رفت که طاقت ندارم، راهی برای برگشته خودم نذاشته باشم."
از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطراز یاد بردنه تو با خود جدال نکنم ...
بگذره ،چون شاید دیگه نتونی جای پاهاشو از قلبت پاک کنی
!!! جنون عشق میفرستیم چه باک؟
هرچه بیشتر بسوزد،خوش تر
وای چه خواستنی ام من...؟
سلام ای بی وفا ، ای بی ترحم ، سلام ای خنجر حرفای مردم
سلام ای آشنا با رنگ خونم ، سلام ای دشمن زیبای جونم
بازم نامه میدم با سطر قرمز ، آخه این بار شده من بی تو هرگز
نمی خوام حالتو حتی بدونم، تعجب می کنی آره همونم
همونی که زمانی قلبشو باخت، همونی که از تو یک بت یک خدا ساخت
همونی که برات هر لحظه می مرد ، که ذکر نامتو بی جون نمی برد
همونم که می گفتم نازنینم، بمیرم اما اشکاتو نبینم
همون که دست تو مهر لباش بود، اگه زانو نمی زد غم باهاش بود
حالا آروم نشستم روی زانوم، ولی دیگه گذشت اون حرفا،خانوم
تعجب می کنی آره عجیبه، می خوام دورشم ازت خیلی غریبه
خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟ با این نامردیات بازم باهاتم ؟
برات کافی نبود حتی جوونیم ، تموم شد آره گم شد مهربونیم
دریغ از یه نگاه عاشقونه ، دریغ از یه سلام بی بهونه
نه نفرینت چرا، این رسم ما نیست ، اگر چه این چیزا درد شما نیست
گل بیتا چرا اخمات تو هم شد ؟ چیه توهین به ذات محترم شد؟
دیگه کوتاه کنم با یک خدافظ ، که عشق ما رسید به صد هرگز
Design By : Pichak |